واژهی ترویجگر (Advocate) این طور که واژهنامهی انگلیسی آکسفورد پیشنهاد میکند آنقدرها هم کلمهی جدید و متأخری نیست. پیشینهی واژهی «ترویجگر» به عنوان یک اسم، دستکم در زبان انگلیسی به دههی ۱۳۰۰ میلادی بازمیگردد. خودِ واژهی انگلیسی هم ریشه در واژهی فرانسویِ (Advocat) و حتی خیلی پیش از آن واژهی لاتینِ (Advocatus) دارد. (Advocatus) در لاتین به معنای «فراخوانده شده» است و بیشتر به شهروندانی اطلاق میشده که برای کمک و همراهی در روند برگزاری دادگاه فراخوانده میشدند.
مفهوم ترویجگری از آن زمان تا کنون اما تحولات زیادی را تجربه کرده و امروز شاخههای متعدد و تخصصی بسیاری به عنوان زیرمجموعهی ترویجگری به رسمیت شناخته میشود. ترویجگری در طول این سالها هرچه بیشتر از فعالیتهای صرفا خیریه، مهارتآموزی و پروژههای کمکرسانی فاصله گرفته و به تلاشهای سازماندهیشده، هدفمند و تخصصی برای ایجاد تغییر در وضعیت موجود و حرکت به سوی وضعیت مطلوب نزدیک شده است.
ترویجگران در سراسر جهان، امروز برای اهداف متفاوتی از تأمین حقوق شهروندی و صنفی و محلی گرفته تا تغییر سیاستگذاریهای کلان بهداشتی، آموزشی و جنسیتی، و از بهبود شرایط محیط زیست گرفته تا ترغیب مسئولان به مناسبسازی معابر شهری برای همهی شهروندان، با اهداف خُرد و کلان در قالب گروههای کوچک و بزرگ فعالیت میکنند و امیدوارانه میکوشند «به قدر همت و فرصتِ خویش» اوضاع جهان را بهتر کنند.
یکی از انواع متأخر و مهمِ ترویجگری که شناخت آن بیش از همهی فعالیتهای ترویجگرانهی دیگر برای معلمان و دستاندرکارانِ حوزهی آموزش اهمیت دارد، ترویجگری آموزشی است. اما ترویجگری آموزشی چیست؟ چه اهدافی را دنبال میکند و چه روشهایی را به کار میگیرد؟
در این مقاله میکوشیم به این پرسشها پاسخ دهیم.
ترویجگری آموزشی چیست؟
ترویجگران در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ممکن است از روشها و راهکارهای مشترکی برای رسیدن به اهداف ترویجگرانهی خود بهره ببرند اما آنچه فعالیت آنها را از هم متمایز میکند اهدافِ متفاوتی است که هر یک در زمینهی فعالیت خود دارند. نه فقط اهداف که گاه زمینهها و شرایطِ فعالیت در حوزههای مختلف هم تفاوتهایی ایجاد میکند. مثلا ترویجگرانِ محیط زیست یا ترویجگرانِ حقوق کودک ممکن است با حساسیتها و محدودیتهای یکسانی روبهرو نباشند. در بعضی زمینهها افقِ پیشِ رو گستردهتر است، در بعضی موارد، پیشرفتهای زمینهایِ قبلی صورت گرفته و در مواردِ دیگر مطلقا تلاشی برای ایجاد تغییر نشده است.
ترویجگری آموزشی در این میان از جمله به مجموعهی فعالیتهایی گفته میشود که معلمان، مربیان، دستاندرکاران و کنشگرانِ حوزهی آموزش و گاه حتا والدین برای بهبودِ وضعیت آموزش همگانی از یک سو و ارتقای شرایط کار و بهرهوریِ آموزشگران و دانشآموزان از سوی دیگر انجام میدهند.
هدف در اینجا محیط و شرایط و امکانات و شیوهها و سیاستهای حوزهی آموزش است. پس نقش ترویجگرانِ آموزشی هم مشارکتِ معنادار، بررسی و مشاهدهی فعال در حوزهی آموزش، ثبت و ضبطِ دقیقِ مسائلِ موجود، امکانسنجی و ارائهی راهکارهایی برای حرکت به سمت وضعیتِ مطلوب و کُنشگری در حوزهی آموزش خواهد بود.
ترویجگری آموزشی و سیاست گذاریها
یکی دیگر از اهداف ترویجگری آموزشی، علاوه بر ایجاد تغییر در وضعیت موجود میتواند باز کردنِ جایی برای مشارکت معلمان، مدیران میانی و سایر اعضای بدنهی دستگاه آموزش و پرورش در فرایند تصمیمگیری و تصمیمسازی باشد. تدوین قوانین، مقررات و باید و نبایدهای آموزشی، تولید و گردآوری محتوای آموزش و همچنین تهیهی کتابهای درسی اغلب بدون مشارکت و همفکریِ معلمان صورت میگیرد. یکی از اهداف ترویجگری آموزشی میتواند فراهم کردن سهم و نقش مؤثرتر برای معلمان در این فرآیند باشد. برای مثال، ترویجگری آموزشی میتواند شامل فعالیتهایی باشد که در سیاستگذاریهای مهم و اثرگذار سهم بیشتری برای معلمان فراهم کند، مثلا تعیین خط مشی و سیاستهای آموزشی در دوران کرونا اگر با مشارکت معلمان انجام شود نتایج مؤثرتری خواهد داشت.
معلمانِ ترویجگر میتوانند قوانین و سیاستگذاریهای جدیدی را که بنا بر تجربه و تخصص خود برای فضای آموزشی ضروری میدانند پیشنهاد کنند (Policy Change). آنها همچنین میتوانند قوانینِ موجود را فعال و عملیاتی کنند (Policy Practice). مثلا مقررات رسمی آموزشی و اعلام شده در ایران میگویند که تمام دانشآموزان افغانستانی -شامل مهاجران رسمی و غیررسمی- حق دارند در مدارس ثبت نام شوند و درس بخوانند؛ اتفاقی که البته در عمل نمیافتد. معلمان ترویجگر میتوانند برای اجرایی شدن این دست سیاستهای آموزشی تلاش کنند.
ترویجگری آموزشی میتواند بخشی از فعالیتهای خود را هم بر اصلاح قوانین موجود متمرکز کند. مثلا معلمان ترویجگر ممکن است برای اصلاح و تغییرِ قوانین دست و پاگیری که مانع از تدریس معلمانِ با نیازهای ویژه میشود، تلاش و همکاری کنند.
ترویجگریِ آموزشی، مانند دیگر انواع ترویجگری دستکم دو مدل مشخص برای دنبال کردن اهداف ترویجگرانه دارد:
۱- ترویجگری آموزشیِ متمرکز بر فرد (Self-advocacy)
هر فردِ آموزشگر یا معلم میتواند یک ترویجگر باشد و بر اساس الگوهای ترویجگری برای ارتقای موقعیت یا دریافتِ حقوق قانونی خود اقدام کند.
قرار نیست ترویجگری همواره دربارهی اهداف بزرگ و کلی باشد و انتفاع گروه بزرگی از ذینفعان را در نظر بگیرد. ترویجگری آموزشی گاه میتواند تأمین شرایط بهتر تنها برای یک معلم باشد. در این شیوه از ترویجگری ممکن است معلمی که از بیماری خاص رنج میبرد، برای داشتنِ کلاسهای درسی با تهویهی بهتر تلاش کند، راهکار پیشنهاد بدهد و نگرانی برای سلامت خود در محیط کار را به عنوان موضوعی که باید در دستور کارِ گروههای تصمیمگیر قرار گیرد، مطرح کند. دبیر شیمی که امکانات آزمایشگاه شیمی مدرسه را برای آموزش کافی نمیداند یا نگرانِ ایمنیِ کلاسهای درس خود است، میتواند با استفاده از شیوههای ترویجگری برای تغییر این وضعیت تلاش کند. معلم حقالتدریسی که از میزان و زمانبندیِ دریافت حقوق خود ناراضی است، میتواند با ثبت و ضبطِ مشاهدهی خود، همفکری با معلمان دیگری که در شرایطِ او بوده یا هستند و حتی جلبِ حمایتِ معلمان استخدامی فعالیتی ترویجگرانه برای تأمین شرایط بهتر برای معلمان حقالتدریس را آغاز کند.
موضوع مهم در این شیوه از ترویجگری آموزشی مشارکتِ فرد فردِ آموزشگران، معلمان و دستاندرکاران امر آموزش در سیاستگذاریهای آموزشی است. به این ترتیب هر یک معلم اطمینان حاصل میکند که مطالبهی او اهمیت دارد و لازم است که مطرح و شنیده شود.
موضوعِ مهمِ دیگر در ترویجگریِ متمرکز بر فرد، به رسمیت شناختنِ نقشی است که انتخابهای فردی در شکل دادن به شرایط دارد. این انتخابهای ماست که محیط و شرایط را میسازد، تثبیت میکند یا تغییر میدهد. ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی گفته است: «ما همواره انتخاب میکنیم، حتی وقتی که انتخاب نمیکنیم».
امروز در بسیاری از متون آموزشی معلمان تشویق میشوند که مهارتهای لازم برای (Self-advocacy) را به دانشآموزان خود هم بیاموزند، از اهمیتِ انتخاب و اثرگذاری در محیط برای آنها بگویند، از آنها بخواهند مشارکت بیشتری در فرآیندهای آموزشی داشته باشند و با آگاهی از حقوق خود، خواستار برطرف شدن کمبودهای آموزشی باشند. در نهایت، ترویجگریِ متمرکز بر فرد بر راه حلهای فردی استوار است، اما این راه حلها اغلب «پیدا کردنی» نیستند. سارتر در کتاب ادبیات چیست تأکید میکند: «هر کس باید راه حل خود را اختراع کند».
۲- ترویجگری آموزشی متمرکز بر همتایان (peer advocacy)
محیطهای مشترک اغلب مسائل و چالشهای مشترک هم تولید میکنند. مثلا بسیاری از مسائلی که در یک محله پیش میآید، یا پیچیدگیهایی که ممکن است در یک مجتمع آپارتمانی وجود داشته باشد، مسائل و مشکلات مشترک میانِ همسایهها و ساکنانِ آپارتمانهاست. در اینجا ممکن است یکی از همسایهها برای حل مسائل پیرامون خانهی خود اقدام کند اما وجود زمینِ مشترک (common ground) انگیزهی خوبی است که افراد را دور هم جمع و همسایههای بیشتری را به ترویجگری برای بهبود شرایط ترغیب کند.
نکته: میتوان به جای واژهی «همتایان» از کلمهی «جمع» هم استفاده کرد. با این حال در واژهی همتایان تأکیدی بر تشکیل شدنِ جمع از «افراد با مسائل مشترک» وجود دارد که احتمالا تصویر روشنتری از ویژگیهای فعالیت ترویجگرانه به دست میدهد.
ترویجگران آموزشی هم میتوانند از ترویجگریِ همتایان بهره ببرند. تعریف کردن و به رسمیت شناختنِ زمین مشترک، رسیدن به جمعبندی مشترک از شیوهها و راهکارهای حل مسأله و پایبندی به ارزشهای جمعی و کار گروهی از جمله ویژگیهای ترویجگریِ همتایان است که میتواند برای معلمان و آموزشگرانی که در یک محیط مشترک با منافع و چالشهای مشترک کار میکنند، سودمند باشد.
یادمان باشد برای تشکیل گروهی منسجم با اهدافِ مشترک لازم نیست حتما دنبال بهترین یا کارآزمودهترین معلمها بگردیم. سایمون سینِک، نویسندهی آمریکایی-بریتانیایی در کتاب معروفِ خود شروع کردن با «چِرا» مینویسد: «ساختنِ یک گروهِ فوقالعاده مهمتر از دور هم جمع کردنِ اعضای فوقالعاده در یک گروه است». در ترویجگریِ همتایان این گروه است که نقش مرکزی را بازی میکند، این گروه است که تقویت میشود و این گروه است که میتواند تغییر ایجاد کند. تغییر و تحولات ممکن است در نهایت به نفعِ تک تکِ معلمانِ عضو یک گروهِ ترویجگری نباشد اما مطالباتِ جمعی آنها را تأمین کند.
سهگانهی طلایی ترویجگری آموزشی
در نهایت فرقی نمیکند که Self-advocacy را انتخاب کنید یا peer advocacy. مهم این است که سهگانهی طلاییِ ترویجگری آموزشی را بشناسید و با حرکت در مسیرِ آن مطالبات خود را پیگیری کنید. اجازه بدهید برای روشن شدنِ موضوع به کتاب سایمون سینِک، نویسندهی آمریکایی-بریتانیایی بازگردیم.
سینِک در کتاب خود از دو روشِ عمدهی اثرگذاری بر افراد [و محیط] سخن میگوید: اعمال نفوذ (manipulation) و الهامبخشی (inspiration). او نتیجه میگیرد که الهامبخش بودن اثر بیشتر و مثبتتری در محیط و فعالیتِ افراد دارد و الهامبخشی را با چرایی توضیح میدهد.
اگر شما معلمی هستید که با مشاهدهی فعال و مستمرِ محیط آموزشی و مشکلاتی که در مواد و شیوههای درسی وجود دارد به فکرِ ایجاد تغییر افتادهاید، در حقیقت الهام یا چراییِ خود را پیدا کردهاید. سینِک یافتنِ این چرایی (sense of purpose) را اولین حلقه از سهگانهی طلایی میداند. او معتقد است این چرایی قبل از حلقههای دیگر که چه و چهگونه هستند قرار میگیرد.
به این ترتیب مهمتر از این که مثلا چه شیوهای را برای تغییر ساعات کار یا ایمنی کلاسهای درس یا ارتقای محتوای کتابهای درسی در پیش میگیریم، این است که بدانیم چرا این کار را میکنیم و چرا مطالبهمان مهم است. در ترویجگری با تمرکز بر همتایانْ مهم است که بتوانیم توجه، حساسیت و مشارکت سایر معلمان را هم جلب کنیم و به همتایان خود الهام ببخشیم. این که چهگونه اهداف خود را دنبال خواهیم کرد مرحلهی بعدی است.
اهمیت استفاده از ابزارهای بهروز در ترویجگری آموزشی
ترویجگری آموزشی هم مثل دیگر انواع ترویجگری در طول سالها تغییراتی کرده، روشها و ابزارهای جدید را به کار گرفته و به روز شده است. معلمان ترویجگر میتوانند از ابزارها و فرصتهای مختلف در فرآیندِ ترویجگری استفاده کنند. در مقالهی معلم ترویجگر کیست؟ به بعضی از ابزارها و روشهای معلمان ترویجگر اشاره شده است.
فعالیتهای ترویجگری در حوزهی آموزش در گذشته بیشتر در قالب انجمنهای صنفی و اتحادیههای معلمان انجام میشد، اما امروز قالبها و ابزارهای پیچیدهتر، متنوعتر و مؤثرتری در اختیار ترویجگران است تا اهداف خود و گروه همتایانشان را دنبال کنند.
شما به عنوان یک ترویجگر آموزشی میتوانید گروههای کوچک بسازید و دور اهداف مشخصی جمع شوید. لازم نیست این گروهها الزاما بزرگ، صاحب تشکیلات و حتی به صورتِ فیزیکی باشند. گروه ترویجگری آموزشی شما میتواند یک گروه کوچک آنلاین در یکی از قالبهای شبکههای اجتماعی باشد، اعضای این گروه میتوانند صرفا با نشانیهای ایمیلشان در یک فهرستِ امن و مطمئنِ ایمیل دور هم جمع شوند.
فنآوریهای شهروندی (civic technology) سرفصل تازهای در فعالیتهای مدنی و تلاشهای ترویجگرانه گشودهاند. هرچند هنوز بر سر تعریف این عبارتِ تازهتأسیس اجماع حاصل نشده است، اما در نگاهی کلی میتوان آن را اینطور تعریف کرد: فنآوریهایی که به گروههای مختلف شهروندان امکان ابراز نظر و به گروههای معمولا خاموش، صدا میدهند، ارتباط میان مردم و دولت را تسهیل میکنند و فرصت مشارکت بیشتر در فرآیندها و سیاستگذاریهای عمومی را برای شهروندان فراهم میکنند. فنآوریهای شهروندی انواع شبکههای اجتماعی، پیامرسانها و پلتفرمهای آنلاین را شامل میشود که توسط برنامهنویسان داوطلب یا توسط بخش خصوصی راهاندازی شدهاند و از مهمترین و روزآمدترینِ ابزارهای ترویجگری هستند. قالبهای آنلاین میتوانند با فراهم آوردنِ فضایی گسترده و عمدتا رایگان برای فعالیت هدفمند و موثر در راستای اهدافِ فردی یا گروهی نقش مهمی در فرآیند ترویجگری بازی کنند.
فنآوریهای شهروندی، بهویژه شبکههای اجتماعی، روش و نوع تعامل با ذینفعان، گروههای موثر و حتی مسئولان و نهادهای تصمیمسازی و تصمیمگیری -مثل نمایندگان شوراهای محلی و مجلس، مدیرانِ آموزش و پرورش یا حتی رئیسجمهوری و اعضای کابینهی دولت- را متحول کرده و دسترسی مستقیم شهروندان به سیاستگذاران را تسهیل کرده است. شهروندان با استفاده از این امکانات میتوانند مسئولان را نسبت به وظایف و عملکردهایشان پاسخگو نگه دارند. استفاده مؤثر معلمان و آموزشگران از فرصتهایی که تکنولوژی و شبکههای اجتماعی در اختیار شهروندان قرار دادهاند برای مشارکت در سیاستگذاریهای آموزشی یا جلب توجه عمومی و فعالان رسانهای به موضوعات خرد و کلان نظام آموزشی از سرفصلهای مهم در ترویجگری آموزشی است.
ترویجگریِ آموزشی و اکوسیستم پویایادمان باشد ترویجگریِ آموزشی علاوه بر آن که در پیشبُردِ اهداف آموزشی و حرکت از وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب مؤثر است، با بنا نهادنِ یک اکوسیستمِ پویا در محیطهای آموزشی میتواند آموزههای تازهای هم برای دانشآموزان به همراه داشته باشد. صرفِ تماشای معلمان و مربیان و دستاندرکاران آموزشی که با استفاده از روشهای ترویجگرانه برای ایجاد تغییر و بهبودِ شرایط فعالیت میکنند ممکن است بیش از هر متن درسی و آموزشی برای دانشآموزانِ مشتاق و جوانْ الهامبخش و آموزنده باشد و به آنها نشان دهد که چهگونه میتوان با احساس مسئولیت، تعیین اهداف مشخص و قابل اندازهگیری و ارزیابیِ مدامِ فرآیندها و دستاوردها راه حل را اختراع کرد.