«در چهارمین هدف از «اهداف توسعه پایدار» بر تضمین آموزش با کیفیت، فراگیر و عادلانه تاکید شده و در آن گسترش فرصتهای یادگیری در طول زندگی برای همه دنبال میشود. اما این چشمانداز تنها با معلمانی دستیافتنی است که به خوبی پشتیبانی میشوند، دارای تواناییهای حرفهای و انگیزههای بالا هستند و میتوانند آموزشی را ارائه دهند که نیازهای هر یادگیرندهای را برآورده کنند.
باید بدانیم که حتی در شرایط علمی، صنعتی و فناوریهای کنونی، از آن میان هوش مصنوعی، معلمان همچنان در قلب فرآیندهای یاددهی و یادگیری باقی میمانند. آنها در جایگاه کارشناسانی نشستهاند که توانایی کمک به همه را دارند تا در میان انبوهِ روزافزون دادهها و آگاهیهای درست و نادرست، حرکت کنند و آنها را درک نمایند؛ اما امروز جهان با کمبود فزاینده معلم روبروست!
عاملهای پرشماری در پدیدآوری این وضع پیچیده نقش دارند؛ به ویژه این واقعیت که حجم کاری معلمان افزایش یافته و شرایط مادی و غیرمادی حرفهی معلمی دچار افت شده و در نتیجه حرفهی معلمی جذابیت خود را از دست داده است. دادههای جهانی تایید میکنند که در بسیاری از کشورها، معلمی دیگر برای نسلهای جوان و بسیاری از معلمان کنونی، حرفهای جذاب نیست. با وجود این که اغلب معلمان حرفهی خود را با اشتیاق پذیرفتهاند، بسیاری از آنان به خاطر بدتر شدن شرایط کاری و افزایش خواستههایی که از سوی مدیران، خانوادهها و دانشآموزان مطرح میشود، معلمی را ترک میکنند. یکی از دلیلهای ترک این حرفه به رسمیت نشناختن آن به عنوان حرفهای تخصصی و نبودِ احترام درخور به جایگاه و اهمیت آن است؛ این موضوع در کشورهایی که میزانِ پرداخت دستمزد، متناسب با تخصص افراد نیست، تایید شده است.
بند بالا بخشی از بیانیه مفهومی یونسکو به فراخور روز جهانی معلمِ سال ۲۰۲۳ است. دلنگرانی بنیادین این سالها در پیوند با آموزش در جهان و کمبود فزاینده معلم در بسیاری از کشورهای کره خاکی است. از این روست که این بیانیه بر شعارِ «وارونه کردن روندِ کاهش معلم از مسیر بهبود جذابیت حرفهای» آنان تمرکز دارد که بر معنادار بودن این حرفه و ضرورت جذب و حفظ معلمان دارای شرایط حرفهای در این شغل تمرکز خواهد داشت. یونسکو در این بیانیه بر ضرورت توجه به دو رویکرد مهم یعنی «جذب جوانان به این حرفه» و «برنامههای آموزشی» آن تاکید کرده، و همچنین بر تلاش برای جذاب ساختن معلمی برای معلمان کنونی، در راستای جلوگیری از فرسودگی آنان پافشاری میکند.
همچنان که گزیدهی بالا از بیانیه یونسکو نشان میدهد کمبود معلم یکی از گرفتاریهای جهانی است. ایران نیز شوربختانه در دو دهه گذشته گرفتار این کمبود شده است. برای نمونه در گزارشی با عنوان «نه مردان به شغل معلمی» از روزنامه جامجم میخوانیم:
«قرار بود با برگزاری آزمون استخدامی آموزشوپرورش در ۱۴۰۲، ۲۲ هزار و ۱۸۴ دبیر و هنرآموز جذب این وزارتخانه شوند؛ اما اکنون خبر رسیده که از ۱۷ هزار شغل-محلی که برایش رقابت وجود داشت، ۱۱ هزار شغل-محل بدون متقاضی بوده و فقط در شهر تهران بیش از ۲۰۰۰ ردیف استخدامی برای مردان خالی مانده است. در این آزمون استخدامی، ۳۲۵ هزار و ۶۹۸ داوطلب ثبتنام کردند که ۲۲۲ هزار و ۱۴۱ نفر از آنها زن و ۱۰۳ هزار و ۵۵۷ نفرشان مرد بودند. در واقع از همان روز ثبتنام، مردان تا بیش از ۵۰ درصد کمتر از زنان متقاضی استخدام در آموزش و پرورش بودند که این بیرغبتی را پس از برگزاری آزمون و انتخاب شغل-محلها نیز حفظ کردند .»
سالهاست که معلمان ایرانی نسبت به بد و بدتر شدن شرایط حرفهای خود گلهمند و برآشفتهاند. این دلخوری افزون بر نکتههای مطرح شده در بیانیه یونسکو، یعنی به رسمیت نشناختن حرفهی معلمی به عنوان شغلی تخصصی و کارشناسانه، افزایش فشار کاریِ برآمده از بیتوجهی کامل به میزان دریافتی معلمان، نبودِ بیمههای کارآمد، بیاعتنایی آزاردهنده به دیدگاههای حرفهای آنان در گسترههای حرفهای، مانند درونمایههای آموزشی، محدود کردن آنهای به برنامههای درسی دیکته شده از سوی نهادهای فرامدرسهای و حتی فراسازمانی، تمرکزگرایی شدید در برنامههای درسی، اعمال سلیقههای غیرحرفهای در روش تدریس، زمانبندی آموزشی در مدرسه و کلاس، بیتوجهی عمدی به شاخصهای جغرافیایی، قومی، فرهنگی، زبانی مناطق گوناگون کشور، و تاکید و اصرار و اعمال حداکثری نگاه ایدئولوژیک در کتابها و برنامههای درسی مدرسه است.
همه موردهای بالا برای معلمان ایرانی دارای اولویتی یکسان نیست؛ اما گمانی هم نیست که اقتصاد مخرج مشترک خواستههای معلمان شاغل، بازنشسته، نومعلمان، دانشجومعلمان و معلمان قراردادی، از حقالتدریسها، نیروهای آزاد و … گرفته تا خرید خدمتیهاست. حتی با اجرای رتبهبندی همچنان میانگین دریافتی معلمان رسمی نصف خط فقر کشوری است و بسیاری از معلمان مرد برای گذران زندگی یا نیازمند شغل دوم و سوم هستند و یا گرفتن کلاسهای اضافیِ زیاد و فرساینده که سرراست بر زندگی حرفهای آنان آسیب میرساند. اما همچنان که روزنامه هممیهن گزارش دادهاست، شرایط برای معلمان قراردادی و نومعلمان بسیار دشوارتر است تا جایی که کموبیش همه آنها کمتر از ۱۰ میلیون میگیرند و این در حالی است که خط فقر کشوری بالای ۳۰ میلیون مشخص شده است.
اکنون شاید بتوان دلیل رویگردانی جوانان از معلمی، دستکم در ایران را بهتر درک کرد. اما چه میشود کرد؟ به نظر میرسد یکی از مهمترین و ضروریترین کارها، به طور کلی، بسامان کردن بودجه آموزشوپرورش و به شکل ویژه، بهبود شرایط اقتصادی معلمان است. همین چند روز پیش بود که روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «بودجه ۱۴۰۳، ناتوان از فقرزدایی» با تکیه بر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آورده است: «نسبت بودجه عمومی به توليد ناخالص داخلی از حدود ۲۰ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۱۰ درصد در سال ۱۴۰۲ كاهش يافته و با توجه به ارقام برآوردی برای توليد ناخالص داخلی برای سال ۱۴۰۳ و بودجه امسال، اين رقم به زير ۱۰ درصد كاهش میيابد؛ یادآوری میشود که بودجه عمومی منبع اصلی بودجه آموزشوپروش است. در همین راستا اقتصادنیوز با بررسی بودجه ۱۴۰۳ سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی را ۸.۴ برآورد میکند و این در حالی است که به برآورد همشهری آنلاین سال گذشته این سهم ۱۰.۵۷ بودهاست. کاهش این سهم میتواند به کاهش قدرت اقتصادی معلمان و البته ناکارآمدی بیشتر آموزش عمومی بینجامد.
از دیگر سو در پاسخی که معاونت برنامهریزی و منابع انسانی آموزشوپرورش در اسفند ۱۴۰۲ به روزنامه دنیای اقتصاد داده، میخوانیم: «سهم بودجه آموزشوپرورش از تولید ناخالص ملی در سال ۱۴۰۱ حدود 3.2 درصد است که نسبت به سالهای گذشته وضعیت بهتری را نشان میدهد. لازم به ذکر است این افزایش سهم حدود نیم درصدی، جهت اجرای قانون رتبهبندی معلمان است. این اشاره نشان میدهد که پیش از رتبه بندی سهم نهاد آموزش از از تولید ناخالص ملی ۲.۷ بودهاست.
این در حالی است که پژوهشکده مطالعات راهبردی در گزارشی با اشاره به سهم آموزشوپرورش از تولید ناخالص ملی در ایران و برخی از کشورها چنین میآورد: «میانگین نسبت هزینههای آموزشی به از تولید ناخالص ملی از حدود ۶ درصد در سالهای نخست انقلاب به حدود ۳.۵ درصد در دهه اخیر رسیده است. از سال ۱۳۶۲ تاکنون سهم آموزش، اعم از آموزش مدرسهای و آموزش دانشگاهی، از از تولید ناخالص ملی در ایران همواره چیزی بین ۳ تا ۴.۵ درصد بوده است. این نسبت طی حدود ده سال اخیر بین ۲.۸ تا ۳.۹ درصد در نوسان بوده، در حالی که همین نسبت طی حدود ده سال اخیر در آلمان ۴ تا ۵ درصد، در عربستان سعودی، عمان، فرانسه ۵ تا ۶ درصد، در فنلاند ۶ تا ۷ درصد، در سوئد ۶.۵ تا ۷.۵ درصد، در دانمارک و نروژ ۷ تا ۸ درصد و در کوبا ۹ تا ۱۴ درصد بوده است. در سال ۱۳۹۶ (۲۰۱۷) میانگین جهانی نسبت هزینههای آموزشی به جی.دی.پی حدود ۴.۵ درصد بوده که فاصله بیش از نیم درصدی با بهترین سالهای بودجهای آموزشوپرورش ایران در ده سال اخیر دارد.»
بنابر آنچه که آورده شد اگر قرار است، نه تنها دستمزد معلمان بلکه شاخصهایی مانند کیفیت و عدالت آموزشی رو به بهبود بگذارد، گام نخست افزایش بودجه و نخستین تاثیرش افزایش حقوق معلمان است؛ البته که در گامهای بعد میتوان به گرفتاریهای پرشمار دیگر ساختار آموزشی پرداخت.
نکته مهم دیگر آن است که جامعه جهانی پس از صدها سال تجربه در آموزش به آن جا رسیده که پیشرفت کشورها در گسترههای گوناگون، پیامد همکاری و همیاری و همافزایی با دیگر کشورهاست؛ راهی که بسیاری از همسایههای منطقهای ما نیز به خوبی آن را دریافته و اکنون با همکاری کشورهای منطقه، کشورهای پیشرو در آموزش و نهادهای جهانی در این حوزه، به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کردهاند.
چند سالی است که ترکیه و به ویژه کشورهای عربی، به ویژه قطر و عمان، میزبان گاه و بیگاه نهادهای جهانی در گستره آموزش بوده و حتی این کشورها از پشتیبانان مالی این نهادها هستند. برخی از این کشورها با بستن قراردادهایی با کشورهایی مانند فنلاند سالانه شماری از معلمان خود را به این کشورها میفرستند و از تجربه و دانش آنها در مدرسهداری و آموزش بهره میگیرند؛ و این افزون بر تلاش این کشورها برای بهسازی ساختارهای آموزشی، روندهای بودجهای و فرآیندهای ساختاری در سطح کلان ملی است. بی گمان ورود کشور ما نیز به این سطح از همکاریهای منطقهای و جهانی میتواند در ارتقای شرایط معیشتی و منزلتی معلمان و به دنبال آن بالندگی آموزش در کشور کارآمد و موثر باشد.
به گفته دستاندرکاران، آموزشوپرورش دستکم نیازمند ۲۰۰ هزار نیرو است؛ که اکنون با معلمان بازنشسته و یا جذب نیروهایی که صلاحیت حرفهای درخوری ندارند تامین شدهاست. اما همین نیروها نیز پس از اندک سابقهای که پیدا میکنند از شرایط حاکم بر آموزشوپرورش گریزان میشوند؛ یا این حرفه را ترک فیزیکی میکنند و یا میمانند و معلمی را در کنار شغلهای دیگر تحمل پیش میبرند. اما آیا میتوان با این معلمان دلزده، بیانگیزه، خسته و فرسوده به آموزش کیفی و عادلانه دست یافت؟