در بیستوهشتمین نشست عمومی سازمان علمی، فرهنگی، آموزشی سازمان ملل (یونسکو) که از ۲۵ اکتبر تا ۲۶ نوامبر ۱۹۹۵ در پاریس برپا شد، کشورهای عضو پس از روزها گفتوگو و رایزنی، بیانیهی اصول «مدارا» را تصویب کردند و روز تصویب این بیانیه یعنی ۱۶ نوامبر را «روز جهانی مدارا» نام نهادند.
از آن زمان تاکنون یونسکو در کنار نهادهای جهانی دیگر و سازمانهای مردمنهاد در سطح ملی و جهانی این روز را گرامی داشته و بر ضرورت وجود و گسترش چنین ارزشی تاکید میکنند.
یونسکو بر این نکته تاکید دارد که «مدارا» تنها یک اصل ارزشمند نیست، بلکه پیششرطی گریزناپذیر در راستای برقراری صلح، رشد اقتصادی و پیشرفت اجتماعی در همه کشورها و برای همه ملتهاست.
بیانیه تصویب شده در ۱۶ نوامبر به ضرورت گسترش مدارا در سطح نظر و عمل در جوامع انسانی میپردازد و اصول مدارا را در شش ماده منتشر کرده است.
در مادهی یکم این بیانیه که به مفهوم مدارا پرداخته، میخوانیم: «مدارا، همانا احترام، پذیرفتن و ارج گذاردن به گوناگونیِ فرهنگها در جهان ما، و روشهای متفاوت انسان بودن ما و شیوههای بروز این گوناگونی است. رشد این ویژگی انسان در جوامع، با آگاهی، صراحت، ارتباط، آزادی بیان، وجدان و عقیده قابل گسترش است. مدارا، هماهنگی در تفاوتهاست. مدارا و دگرپذیری نه فقط یک وظیفهی اخلاقی، بلکه نیازی سیاسی و قانونی است. مدارا، ویژگیِ است که صلح را ممکن میسازد، و به جایگزینیِ فرهنگ صلح به جای فرهنگ جنگ یاری میرساند.»
اما یونسکو گزارهی پُربسامدی دارد که در گسترش مدارا به عنوان یکی از پیشزمینههای صلح در جهان کنونی میتواند بسیار راهگشا و تاثیرگذار باشد:
«صلحِ پایدار در ذهنِ مردان و زنان و با پرورش آموزههای بنیادین مدارا و احترام دو سویه و چند سویه، از مسیر آموزش، گفتوگوی میان فرهنگها و هماندیشی پدید خواهدآمد.»
از این رو میتوان تایید و تاکید کرد که خانه و مدرسه به عنوان مهمترین نهادهای اجتماعی و آموزش، محوریترین روش برای گسترش مدارا، دگرپذیری و صلح در جهان کنونی است. در ماده چهارم همین بیانیه درباره آموزش و تاثیر آن بر مدارا میخوانیم:
* آموزش اثربخشترین ابزار برای جلوگیری از نابردباری و ناشکیبایی است. نخستین گام در آموزشِ مدارا این است که حقوق مشترک و آزادیهای افراد به آنان آموزش داده شود تا این حقوق و آزادیها گرامی داشته شده و در همین راستا انگیزهی شهروندان برای پشتیبانی از حقوق و آزادیهای دیگران نیز فزونی یابد.
* آموزش برای مدارا باید به عنوان ضرورتی حیاتی مورد توجه باشد: از این رو گسترش شیوههای آموزشِ اندیشهورزانه و سازمانمندِ مدارا در راستای رویارویی با عاملهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبیِ پدیدآورندهی نابردباری و ناشکیبایی – یعنی ریشههای اصلی خشونت و محرومسازی دیگران – ضروری است. برنامهها و سیاستهای آموزشی باید به رشد و گسترش تفاهم، همبستگی، شکیبایی، مدارا و دگرپذیری در میان افراد و همچنین گروههای قومی، اجتماعی، فرهنگی، زبانی و ملتها یاری رساند.
* آموزش در راستای نهادینه کردن مدارا باید عاملهایی را که به هراسیدن و محرومسازی دیگران میانجامد، هدف قرار داده و به جوانان کمک کند تا توانایی قضاوت مستقل، اندیشیدن نقادانه و استدلال اخلاقی را در خود رشد دهند.
* ما (به عنوان دولتها، نهادهای جهانی و سازمانهای مردمنهاد و … ) متعهد میشویم که پژوهشهای اجتماعی و آموزشی برای مدارا، حقوق بشر و خشونتپرهیزی را پشتیبانی کرده و اجرا کنیم. این به معنای توجه ویژه به بهبود در گسترههایی مانند پرورشِ آموزگاران و مواد آموزشی از جمله درونمایههای کتابهای درسی، فناوریهای تازه در گستره آموزشی با هدف پرورشِ شهروندان پاسخگو و حساس به حقوق دیگران، خواهد بود؛ شهروندانی که نسبت به فرهنگهای دیگر دارای برخوردی باز بوده و میتوانند به آزادی ارج بگذارند و کرامت و گوناگونی انسانی را گرامی بدارند و از تنشها و درگیریها جلوگیری نموده یا آنها را به شیوههای مسالمت آمیز حل کنند.
***
اما پرسش بنیادین برای معلمان ایرانی این است که ساختار آموزشی کشور تا چه اندازه توانسته و میتواند توصیههای بیانیه روز جهانی مدارا را پیگیری و اجرا کند؟ و معلمان چگونه میتوانند در آموزش و گسترش فرهنگ مدارا موثر باشند؟
با نگاهی نه چندان موشکافانه به هدفهای خرد و کلان آموزشوپرورش کشور، سیاستگذاریهای کلی و جزئی در آن، ساختار آموزش معلمان، درونمایههای آموزشی، برنامهریزی و برنامهنویسی آموزشی، انتخاب مسئولان در ردههای گوناگون از تصمیمسازی تا اجرا، اولویتها برای گزینش معلمان و نیروهای ستادی و از همه مهمتر انتظارات ساختار سیاسی از نهاد آموزش، میتواند دید که نظام آموزشی ما با آنچه که آموزش مدارامحور نامیده میشود دارای فاصلهای زیاد و معنادار است.
آموزش در ایران ایدئولوژیک است و بیش از آن که دلنگران آموزش شهروندی به عنوان رویکردی فراگیر و جهانی باشد، دغدغه پرورش شهروندانی وفادار به ایدئولوژی ساختار سیاسی را دارد. ایدئولوژی، خود-حق-پندار است و تنها راه رستگاری را پیروی از آموزههای خود میداند و دیگر مسیرها را کجراهه میخواند. این نگاه به شدت آمیخته به احساسات است و پیروانی احساساتی، انقلابی و دشمنستیز میخواهد. در این رویکرد، همه یا با اویند، پس دوست و همراه هستند و همپیمان، یا بر اویند، که منحرف و دشمن هستند و سزاوار حذف، سانسور و شاید نابودی! چنین رویکرد آموزشی با مدارا و دگرپذیری بیگانه است و نمیتواند در راستای گسترش و ژرفابخشی به آن کامیاب باشد؛ متاسفانه تاثیر این نگاهِ ریشهدار نه تنها در سیاستهای کلان آموزشی و گفتار و رفتار سیاستگذاران آموزشی خودنمایی میکند، بلکه در تبعیضهای جنسیتی و محدودیتهای آشکار و پنهان در این زمینه، درونمایه کتابهای درسی، برنامهریزیهای هفتگی مدرسهها، مراسمهای گوناگون سیاسی-آیینی در مدرسه و … دیده میشود.
گرچه خوشبختانه گسترش اینترنت، منابع شناخت، آگاهیهای فردی و جمعی انسانها را گسترش داده و امروزه شهروندان و دانشآموزان بسیار کمتر از گذشته در چنبره سخت ایدئولوژی گرفتارند اما همچنان که در بیانیه یونسکو تاکید شدهاست، نهادینه کردن مدارا و احترام به تفاوتهای فردی، قومی، زبانی، فرهنگی و اجتماعی نیازمند ساختارهای آموزشی موثر است و تا زمانی که این ساختارها خود را به شکل سیاستگذاری، برنامهریزی، پیریزی و سپس اجرا نشان ندهد، نمیتواند اثرگذار باشد و به صلح میان فرد با خود و با دیگران بینجامد. با این وجود، معلمان ایران میتوانند با بهرهگیری از جایگاه، اختیار و عاملیت معلمی خویش همچنان در گسترش فرهنگ مدارا و دگرپذیری در مدرسهها و میان دانشآموزانشان تلاش کنند؛ همان گونه که تاکنون بسیاری از آنان چنین کرده و تاثیرات قابل توجهی در مداراجویی دانشآموزان گذاشتهاند.
منبع: بیانیه اصول مدارا