ویل برم ، استاد پیوستهی دانشکدهی جامعه و آموزش در کالج لندن و تهیهکننده و مجری پادکست آموزشی FreshEd در قسمت ۲۶۱ از این مجموعه، گفتوگوی آموزنده و جذابی کرده با آنتونیو نووا، استاد دانشکدهی روانشناسی و علوم آموزشی دانشگاه لیسبون در پرتغال.
مهمان او در این شماره از پادکست «فرِش اِد» رئیس کارگروهِ تحقیقاتیِ کمیسیون بینالمللی موسوم به «آیندههای آموزش» است که در نوامبر سال ۲۰۲۱ گزارش مهمِ سازمان یونسکو دربارهی آیندهی آموزش و آموزش در جهان آینده را منتشر کرد. از آخرین گزارش جامعِ یونسکو دربارهی آموزش در سطح جهان ۲۵ سال میگذرد و حالا گزارشِ جدید که در دوران همهگیری کرونا هم منتشر شده، حاوی نکات ارزنده، دیدگاههای تازه، رویکردی متفاوت و البته هشدارهایی جدی دربارهی آیندهی آموزش در جهان است.
ما در مدرسهی پژواک نسخه ی کامل این گفتوگو را ترجمه کردهایم و پیشنهاد میکنیم آن را بخوانید.
ویل برم پیش از هر چیز از مهماناش میخواهد دربارهی گزارش ابتکاریِ یونسکو با موضوعِ آیندهی آموزش بگوید.
آنتونیو نووا: این گزارش ابتکاری درواقع در ادامهی دو گزارش قبلی است که یونسکو دربارهی آیندهی آموزش و پرورش ارائه کرده بود. یک گزارش در سال ۷۲، به نام «یادگیری برای بودن» و گزارش دیگر در سال ۹۶، با عنوانِ «آموزش، گنج درون». در حقیقت این یک چرخهی ۲۵ ساله است که ما اکنون وارد دور تازهی آن شدهایم و در حال حاضر داریم سومین گزارش در مورد آیندهی آموزش و پرورش را تهیه میکنیم.
برم: گزارشی که عنوان آن «یادگیری برای تبدیل شدن» است، درست است؟
نووا: اولش همین بود، اما تغییر کرد و در نهایت به این اسم منتشر شد: «آینده را دوباره با هم تصور کنیم: یک قرارداد اجتماعی جدید برای آموزش». به این ترتیب با عنوانی دیگر کاررا شروع کردیم، اما با عنوانی متفاوت آن را به پایان رساندیم.
برم: میتوانم بپرسم چرا عنوانِ گزارش تغییر کرد؟
نووا: چون دیدیم مفهومِ با هم بودن را در عنوانِ گزارش احتیاج داریم. با هم بودنْ در سراسر این گزارش یک مفهوم کلیدی است. شادمانی عمومی، با هم ساختن و وابستگیهای متقابل مفاهیمِ مرکزیِ این گزارشاند. بنابراین می خواستیم عنوانِ گزارش مفهوم با هم بودن را در خود داشته باشد. علاوه بر این میخواستیم ایدهی قرارداد اجتماعی برای آموزش هم در عنوان گزارش بیاید.
ما در دورانی زندگی میکنیم که به یک قرارداد اجتماعی جدید برای آموزش نیاز داریم. عنوان «یادگیری برای تبدیل شدن» خیلی جالب بود اما تمام آنچه را که ما میخواستیم در گزارش بگنجانیم در برنمیگرفت.
برم: خیلی جالب است. شما گفتید که یونسکو تقریبا هر ۲۵ سال به آیندهی آموزش فکر میکند. درعنوان این گزارش واژهی آینده به صورت جمع آمده است. در این گزارش از «آینده» استفاده نمیشود، از «آیندهها» استفاده میشود. گویی آیندههای متعددی وجود دارد. به نظر شما چرا لازم است امروز به جای خودِ آموزش، به آینده یا آیندههای آموزش فکر کنیم؟ آیا زمانِ چرخهی دیگری فرا رسیده؟ چه چیز باعث شده فکر کنیم الآن زمان خوبی برای فکر کردن به آینده است؟
نووا: مسئله فقط داشتنِ یک چرخهی نظاممند نیست. ببینید ما ایدهی این گزارش را قبل از همهگیری کووید-۱۹ مطرح کرده بودیم و جالب است که همهگیری به ابهامات ما پاسخ داد. کار ما روی این گزارش قبل ازهمهگیری شروع شد. تصورما این بود که همه چیز درآموزش و پرورش به خاطر رشد فنآوری و تغییر نوعِ رابطهی خانوادهها با نهاد آموزش در حال دگرگونی است و زمانِ آن رسیده که دربارهی نهاد آموزش تجدید نظرکنیم.
مربیانی که صد سال پیش، در سال ۱۹۲۱، دراولین «کنگرهی بین المللی جنبش آموزش نوین» شرکت کرده بودند صراحتا اعلام کردند که ما در دوران جدید به ساختار آموزشی جدیدی نیاز داریم. ما البته در گزارشمان با چنین صراحتی حرف نمیزنیم اما تأکید میکنیم که زمانِ بازنگری در نهاد آموزش فرا رسیده است. نه فقط بازنگری در ابعادِ فنی و سیاستگذاریهای کلان بلکه بازنگری دربارهی مفهوم آموزش و این که اصلا آموزش چیست و قرار است چه انتظاراتی را برآورده کند.
پادکست فرش اِد؛ گفتوگوی ویل بِرم و آنتونیو نُووا
برم: من این ایده را که «این یک گزارش نیست» خیلی دوست دارم. باعث میشود تا شاید کمی فلسفیتر فکر کنید. حالا باید پرسید این «نا گزارش» چه مسائل و مشکلات آموزشی را مطرح میکند؟
نووا: من معتقدم مهمترین چیز این است که سعی کنیم قرارداد اجتماعی آموزش را درک کنیم . متوجهام که این ایده برای برخی ازافراد روشن نیست، اما سعی میکنم توضیحاش بدهم. البته این نظر کمیسیون نیست و صرفا نظر من است. این نظر من است که میگویم این یک گزارش نیست.
در اواسط قرن نوزدهم، نوعی قرارداد اجتماعی برای آموزش به وجود آمد و در سراسرجهان منتشر شد. عنوانی که دیوید تیاک، مورخ آمریکای شمالی برای آن انتخاب کرد عنوان خوبی بود: «بهترین سیستم»؛ عنوانی که میتواند بسیاری از مسائل آموزشی از جمله تحصیل اجباری وآموزش و پرورش همگانی را گرد هم بیاورد. این عنوان علاوه بر این شامل شیوههای سازماندهی یا آنچه که به «دستور زبان مدرسه» معروف است هم میشود.
این قرارداد اجتماعی که در پایان قرن نوزدهم ایجاد شد، آن قدر نیرومند بود که توانست در طول قرن بیستم هم ادامه پیدا کند و به ما برسد.
تجریبات و نوآوریها و شیوههای متعددی آمدند و رفتند اما در نهایت این قرارداد اجتماعی سرجای خودش ماند واز بین نرفت. حالا اما زمان آن فرا رسیده که این قرارداد اجتماعی تغییر کند. این طور هم نیست که آن را بهکلی رد کنیم بلکه خواستار تجدید نظر در این قرارداد هستیم. این قرارداد باید تغییر کند چراکه مشکلات ما تغییرکرده و برای رویارویی با مشکلاتِ تازهی آموزش و پرورش نیاز به قرارداد اجتماعی تازهای داریم.
برم: بنابراین، به بیان دیگر شما دارید میگویید زمانی بود که آموزش همگانی مدرن تازه داشت شکل میگرفت و در آن زمان یک قرارداد اجتماعی به وجود آمد که هنوز هم در سراسر جهان اجرا میشود. تقریباً به هر کشوری بروید روشن است که چه زمانی در مدرسه هستید. یعنی ممکن است مثلا مدارس در جاهای مختلف به شکلهای متفاوتی اداره شود اما به هر حال شما هر وقت که در هر کشوری در مدرسه باشید احساس میکنید که اینجا مدرسه است. خب این به خاطرهمان قرارداد اجتماعی است و حالا شما دارید میگویید که گزارش جدید میگوید بسیار خوب، این قرارداد اجتماعی نکات خوبی دارد اما باید بهروز شود و جلوتر برود. پرسش این است که از نظر شما این جلوتر رفتن باید در چه جهتی باشد؟
نووا: دو نکتهی اصلیِ قرارداد اجتماعیِ به جا مانده از قرن نوزدهم که سعی کردم توضیحشان بدهم یکی آموزش اجباری در گروه سنی ۶ تا ۱۰ یا ۱۵ سال است و یکی هم مفهوم و برداشتِ کلی ما از آموزش که بر پایهی آموزش اجباری در سنین کودکی بنا نهاد شده و البته به آموزش بزرگسالان هم توسعه پیدا میکند. اما این نگاه به آموزش، امروز دیگر کافی نیست.
امروز ما باید به یک سیستم آموزشی فکر کنیم که از تولد تا ۱۰۰ سالگی ادامه پیدا کند. سن امید به زندگی برای نسل فرزند من بیش از ۱۰۰ سال خواهد بود پس لازم است که درک خودمان را دربارهی آموزش عوض کنیم و ببینیم آموزشی که در طول زندگی و در لحظات مختلف زندگی نقش دارد چیست و چهگونه میتواند باشد. به این ترتیب لازم است که قرارداد اجتماعی جدیدی داشته باشیم که به آموزش بسی فراتر از صرفا تحصیلِ اجباری کودکان فکر کند. خب این اولین نکته بود اما نکتهی دوم دربارهی شکل مدارس است، همان بحث دستور زبان مدرسه که دربارهش حرف زدیم.
واقعیت این است که در حال حاضر مدارس عمدتا پیرامون کلاس درس و فضا و زمان ِ برگزاریِ کلاسها سازماندهی شدهاند. بیشتر مدارس ساختمانهایی است که از یک سری کلاس تشکیل شده و جدول زمانی و برنامهی کار معلمان و دانشآموزان دارد.
این دستور زبان باید بهکلی تغییر کند. دستور زبان مدارس باید تنوع و گونهگونی بیشتری را در برگیرد، چه در فضا، چه در زمان، چه از نظر پروژهها و چه حتی تنوعِ معلمانی که با هم همکاری میکنند. اینها همه باید تغییر کنند، یک تغییر اساسی درهمه چیز؛ از تعریف حرفهی معلمی گفته تا اخلاقِ این حرفه و شیوههای سازماندهی. و خب البته که این تغییر عظیمی است.
برم: و پرسشهای بسیار دشواری هم ایجاد میکند. اولین چیزی که به ذهن من میرسد این است که خب اگر این قرارداد اجتماعی جدید قرار باشد از تحصیل اجباری در سنین کودکی فراتر برود، چه کسی متولی آن خواهد بود؟ منظورم این است که معمولاً این دولت است که امکانات تحصیل اجباری را فراهم میکند و خب حالا در شکل جدیدی که این گزارش پیشنهاد میکند، نقش دولت چیست؟
نووا: یکی از مشکلاتی که موقع نوشتن گزارش با آن روبهرو شدیم همین موضوعی است که شما به آن اشاره میکنید. ما داریم دربارهی جامعه ومشارکت همهی گروههای اجتماعی در آموزش صحبت میکنیم و آنچه در این مسیر بسیار اهمیت دارد این است که مشارکت دولت را از دست ندهیم.
از دست دادنِ دولت همان و ورود به ماجرای خصوصیسازی و گرایشهای نئولیبرالیستی همان. این مسیری است که مدارسی به مراتب بدتر از آنچه امروز داریم روی دستمان خواهد گذاشت. بنابراین ایدهی ما مشارکت همگانی بدون از دست دادنِ مشارکتِ دولت است و به همین دلیل هم در تمام گزارش، در مورد آموزش به عنوان یک تلاش یا پروژهی همگانی صحبت میکنیم و همیشه عرصهی عمومی و عرصهی مشترک را کنارهم قرارمیدهیم.
برداشت من این است که گزارش به دنبال رویکردِ سومی پس از آموزشِ همگانی یا آموزش خصوصی نیست. ما اینجا صحبت از عرصهی عمومی و عرصهی مشترک میکنیم و این یعنی تقویت و گسترشِ مشارکت اجتماعی و برجستهتر کردنِ نقش جامعه در اموری که ادارهی آن در حال حاضر در دست دولتهاست. یک نمونهی خوبش میتواند دولتـشهرِ پولیس در یونان باستان باشد که در آن جامعه درفرآیند آموزش دخیل است، اما بدون از دست دادن یا کاهشِ نقش دولت.
دومین مشکلی که ما در راهِ تغییردستورزبان نهاد آموزش با آن روبهروهستیم تعددِ دیدگاههای آیندهنگر در حوزهی آموزش است؛ چیزی که من نگاه چندان مثبتی هم به آن ندارم. این دیدگاهها عمدتا بر ایدههایی مثل مرگ مدرسه یا پایان کارمعلمان متمرکز است و به نظر من با رفتن به این سمت آنچه ممکن است از دست بدهیم مدارس هستند.
ما خواستارِ تغییر دستور زبان مدرسه هستیم اما این با گفتمان کسانی که تصور میکنند در جهان امروز و با پیشرفت تکنولوژی، آموزش دیگر همه جا هست، در همهی پلتفورمهای دیجیتال و درواقع همه جا و هیچ جا! فرق دارد. نه، این دیدگاه ما نیست.
بنابراین درواقع ما در این گزارش با دو چالش مهم مواجه هستیم. یکی گسترش آموزش بدون از دست دادنِ نقشِ دولتها و دیگری تغییر دستورزبان مدرسه بدون از دست دادنِ مدارس به عنوان فضاهایی ضروری برای یادگیری و تعامل معلمان و دانشآموزان.
درنهایت با وجود همهی این چالشها امیدوارم بتوانیم راهکار متعادل و مناسب را پیدا کنیم. اما خب این چیزی است که ما خودمان هرگز بهتنهایی نخواهیم دانست و امیدواریم که خوانندگانِ گزارش به ما بگویند که به نظرشان به این راهکار دست پیدا کردهایم یا نه.
برم: توضیحاتی که دادید باعث میشود فکر کنم این قرارداد اجتماعی جدید، واقعا خیلی هم جدید نیست. درواقع انگار بیشتر هدفش به روز کردنِ نقش دولت در آموزش از یک سو و تغییر دستور زبانِ نهاد آموزش در داخل مدارس از سوی دیگر است اما الزما چیز جدیدی نیست. حالا شاید هم من اشتباه میکنم. اما این چیزی است که از صحبتهای شما برداشت کردم.
نووا: بله کاملا حق با شما است. پیامی که ما میخواهیم به جهان بدهیم این است: ما بنا نداریم یکی از مهمترین میراثهای تاریخ بشر را که مدرسه است از دست بدهیم. ما میخواهیم بگوییم مدارس بسیار مهم بوده و هنوز هم هستند
اما لازم است بازبینی و بازتعریف شوند. ما قرار نیست چیز جدیدی را از نو بسازیم؛ چیزی متفاوت که تمام میراث تاریخی معلمان، مدارس، مربیان و نهاد آموزشرا کنار میگذارد.
در قسمتهایی از گزارش با نقل قولی از هانا آرنت دربارهی شهر رُم بازی کردهایم ، جایی که میگوید: «ما نمیخواهیم رُم جدیدی بسازیم، بلکه میخواهیم رُم را دوباره بسازیم». گزارش ما هم از همین ایده استفاده میکند.
درنهایت حق با شماست. ایدهی ما این نیست که چیز جدیدی بسازیم که هیچ کس قبلا به آن فکر نکرده باشد. ایدهی ما بازسازی و بازنگری ایدههای قبلی است.
وقتی در بخش دوم گزارش، پیشنهاداتمان را دربارهی آموزش، برنامهی درسی، مدارس و معلمان میدهیم؛ بهراحتی میتوان فهمید که به سنتهای نیرومندِ تاریخی تکیه داریم و به نوعی حتی برای ترویج آن هم تلاش میکنیم.
کاملا روشن است که کار ما ترویج ایدههای خارقالعاده و کاملاً جدید که هیچکس قبلاً به آنها فکر نکرده نیست. بنابراین برداشت شما از گزارش کاملا درست است.
برم: بنابراین، آیا میتوانیم نمونهای را از آنچه در نیمهی دوم گزارش پیشنهاد کردهاید بررسی کنیم؟ و ببینیم که مثلا چهگونه میتوانیم به شیوهای مثبت، در نقش معلمان درآیندهی آموزش بازنگری کنیم؟
نووا: می دانید ما در این گزارش پنج فصل داریم: آموزش، برنامهی درسی، معلمان، مدارس و آموزش بزرگسالان یا آموزشِ مادامالعمر.
حالا اگر شما یک کلمهی کلیدی برای خواندن همهی این بخشها میخواهید، آن کلمهی کلیدی عبارتِ «با هم» است.
«با هم بودن» و «مشارکت و اشتراک» مفاهیم کلیدی ما هستند. گاهی هم با مفهومی که از ایوان ایلیچ و از دههی ۷۰ اقتباس کردهایم بازی میکنیم؛ مفهومِ «سرخوشی».
خلاصهی پیام ما با هم بودن، مشارکت در آموزش و همکاری وهمبستگی است. چیزی که در نظر ما بود کنار هم قرار گرفتنِ دانشآموزان و معلمان بود با پیروی از سنت نیرومندی که مثلا در فرانسه و در کارِ معلمانِ نوآوری مثل سلِستن فرِنه وجود داشت یا آنچه در دهههای ۲۰ و سی در جریان بود.
بنابراین ایدهی ما کنار هم قراردادن شهروندان برای ساختن چیزی است. همین ایده در مورد برنامهی درسی و سازماندهی گروهها و مدیریت پروژهها و تحقیقات هم صدق می کند. وقتی نوبت به معلمان میرسد، این با هم بودن عمدتاً بر هر چه مشارکتیتر کردنِ حرفهی معلمی تأکید میکند. به این معنی که به جای در نظر گرفتنِ حرفهی معلمی به عنوان شغلی که در آن من – به عنوان یک واحد- در کلاس خودم به دانشآموزان خودم درس میدهم، به نوعی کار مشارکتی بدل شود.
بنابراین ایده این است که ببینیم چهگونه میتوان بدون این که معلمان احساس کنند اجباری در کار است عنصر مشارکت را به کار آنها وارد کرد. چهگونه می توان فضا و برنامهی درسی را طوری سازماندهی کرد که این مشارکت اجتنابناپذیر باشد و اصلا راهی جز مشارکت نباشد. درواقع آنچه ما در این گزارش از آن حمایت میکنیم نوعی گذاراز معلمی به عنوان حرفهای فردی به حرفهای بسیارمشارکتی و مبتنی بر همکاری است.
برم: من واقعاً این ایدهی «با هم بودن» را دوست دارم. اما این باعث میشود فکرکنم که پس چیزهایی هست که برای رسیدن به آن «با هم بودن» از اول باید طور دیگری یاد میگرفتیم. یک چیزهایی را هم اصلا نباید یاد میگرفتیم!
به این ترتیب آیا دراین گزارش، به ایدههای خاصی میپردازید که امروزرایجاند اما درآینده باید آنها را کنار بگذاریم یا بهکلی فراموش کنیم؟
نووا: دربعضی لحظههای گزارش از چیزهایی که لازم است فراموش کنیم که آنها را یاد گرفتهایم وهمین طور چیزهایی که باید تازه یادشان بگیریم حرف زدهایم.
چیزهایی که خوب است فراموششان کنیم یا با اشکال مختلف تبعیض مرتبطاند؛ مثل تبعیض علیه دختران، تبعیض علیه گروههای مختلف اجتماعی و تبعیضهای مرتبط با پدرسالاری و نژادپرستی و یا برمیگردند به ضرورتِ استعمارزدایی ازبرنامهی درسی و نهاد آموزش، مخصوصا وقتی که پای نژادپرستی در میان باشد. نیاز به فراموش کردنِ بخشهایی از آموختههامان در سراسر گزارش بهشکل گسترده و نیرومندی احساس میشود. بهویژه که یکی از همکاران پرویی ما که از منطقهی تارسیلا ریورا آمده عضو کمیسیون بینالمللی است که هدفشان دستیابیِ گروههای بومی به شیوههای متفاوت و نوینِ شناخت و تفکر است؛ از معرفتشناسی گرفته تا کیهانشناسی.
بنابراین چیزهایی که قرار است به فراموشی بسپاریم همه به تبعیضها و رانده شدنها مربوط میشوند.
در کنار اینها البته مفهومِ «سیارهی در خطر» هم هست. ما به مفهومی فراتر از انسان نیاز داریم. به یک انسانگرایی نوبنیاد که فراترازانسان باشد. شاید بازی با کلمات به نظر برسد اما واقعا لازم است که راههای جدیدی برای ارتباط انسان با جهان و کرهی زمین بیاندیشیم و تفکرمان را دربارهی خیلی چیزها از جمله رشد اقتصادی تغییر دهیم. به هر حال اینها چیزهایی هستند که ما فکرمیکنیم باید هرآنچه را دربارهشان آموختهایم فراموش کنیم.
وازطرف دیگر چیزهایی هم هست که باید بیاموزیم. مثلا باید همکاری را یاد بگیریم یا ارزشهایی مانند دربرگیری را. لازم است دربارهی رابطهی خودمان با کرهی زمین و با دیگر انسانها چیزهای تازهای یاد بگیریم و تنوع و تکثررا به رسمیت بشناسیم.
اینجا ممکن است عدهای دچار تناقض شوند و فکر کنند چهطور میتوان ایدههایی مثل کار جمعی و فضای مشترک در کنارِ ایدهی تنوع و تکثر پیش برد؟ نکته این است که کار جمعی و فضای مشترک به معنای همگنسازی یا همانندسازی نیست. برعکس، به رسمیت شناختنِ فضای مشترک یعنی به رسمیت شناختنِ همهی اشکال مختلف تفکر و همهی شیوههای زندگی.
به این ترتیب ما در بخش اول گزارش ایدهی قرارداد اجتماعی را مطرح میکنیم و در بخش دوم همان ایده را میپرورانیم.
برم: تصورمیکنم اگر قرار باشد آموختههامان را دربارهی تبعیض و طرد و نابرابری فراموش کنیم و ارزشهای جدیدی بیاموزیم با دولتها به مشکل بربخوریم. چرا که بسیاری ازدولتها از سیاستهایی مثل طرد و تبعیض برای پرورش حس ملیگرایی و احساس وحدت در میان اکثریت مردم یا مثلا در سطح نخبگان استفاده میکنند. بنابراین واقعا ممکن است تنش بزرگی شکل بگیرد.
نووا: کاملاً درست است. حق با شماست. ما هم سادهلوح نیستیم. میدانیم که در جهانی زندگی میکنیم که بیش از نیمی از آن – البته دارم بسیارمحتاطانه میگویم- در سایهی رژیمهای استبدادی، دیکتاتوریها ودولتهای غیردموکراتیک به سر میبرد. بنابراین ما سادهلوح نیستیم. این را میدانیم و ازهمهی دشواریهای ساختن چنین چیزی زیر سایهی این حکومتها اطلاع داریم.
اما آنچه ما میخواهیم این است که آموزش یک خیر عمومی باشد و وقتی میگوییم خیر عمومی منظورمان مسئولیت مشترک جهانی هم هست.
البته ما نمیتوانیم این را بهصراحت در گزارش بگوییم. گفتن این موضوع در گزارش یونسکو غیرممکن است، زیرا یونسکو یک سازمان بینالمللی است و شما هرگز نمیتوانید این را بگویید – یعنی ما این را نمیگوییم. اما ازطرفی با ساختنِ مفهوم مسئولیت مشترک جهانی و قرار دادن آن در کنار ایدهی شهروندی در جوامع دموکراتیک داریم میگوییم که آموزش بیش از یک مسئولیت ملی است.
مثل سلامت یا بهداشت! امروز همهی دنیا میدانند که مشکلات بهداشتی دیگر فقط ملی نیستند و تنها از طریق همکاری بینالمللی است که میتوان آنها را حل کرد. ویروس کرونا پشت مرزهای هیچ حکوکت یا کشوری متوقف نمیشود. همین رویکرد را ما باید دربارهی آموزش هم داشته باشیم و بگوییم بله مشکلِ تحصیل یک دختر در افغانستان، مشکل من است. این مشکل و مسئولیتی جهانی است. فقط مشکل افغانستان نیست. البته حواستان باشد، من دارم حرفهایی میزنم که در گزارش نیامده اما معتقدم اگر بعضی پاراگرافهای گزارش را با دقت بخوانید؛ دریافتی مشابه آنچه گفتم خواهید داشت.
بنابراین این چیزی است که فکر میکنم برای توانمندسازی معلمان و مربیان باید دنبال کنیم. باید به آنها و به ملتهای گوناگون و به افرادی که هرجای دنیا این گزارش یونسکو را میخوانند بگوییم که «ما با شما هستیم، ما همه با هم با شما هستیم».
اگر من انتظاری از گزارش داشته باشم، این است که وقتی مردم در کشورهای مختلف جهان گزارش را میخوانند با خودشان بگویند:«من تنها نیستم». باخودشان فکر کنند که پس در جای دیگری از دنیا افرادی هستند که مثل من فکر میکنند و در حال تجربهاندوزی در آموزش و تلاش برای نوآوری هستند.
فکر میکنم این بهترین چیزی است که این گزارش میتواند به دست بیاورد. امیدوارم گزارش یونسکو به این هدف یعنی گفتوگو با معلمان، مربیان، ملتها و دولتهای مستبد و رژیمهای استبدادی دست بیابد و مردم با خواندنِ آن احساس کنند که تنها نیستند.
برم: پس سؤال آخر قبل از پایان این مصاحبه. گزارشِ شما برای سهامداران خصوصی که در چند دههی اخیر در آموزش و پرورش فعالیت میکنند چه معنایی دارد؟ آنها چهگونه در این آیندهای که تصویر میکنید جای میگیرند؟
نووا: این یکی از مشکلات اصلی است و یکی از بحثهای اصلی داخل کمیسیون هم بود. بحث پیچیدهای در کمیسیون دربارهاش شد. نظر ما این است که از بخش خصوصی هم میتوان استقبال کرد به شرط این که هرگزمنافع عمومی آموزش را از نظر دور نکنند. اگر فعالیتشان در جهت تجاریسازی آموزش نیست، اگر منفعتطلبانه نیست، اگر هدفشان دراختیار گرفتن همهی فضاها و بخشهای آموزش عمومی نیست، از آنها هم استقبال میکنیم.
تقویت آموزش یک تلاش عمومی است، برای همین باید همه بتوانند پیرامون بحثهای یکسان دورهم جمع شوند. ما افراد را ازهم جدا نمیکنیم، کودکانِ یک جامعه را ازجامعهی دیگر و یک پسزمینه را از پسزمینهی دیگر جدا نمیکنیم. بخش خصوصی میتواند به این اهداف کمک هم بکند اما راستش من نظر خوبی نسبت به بخش خصوصی ندارم و میدانم که در همه جای جهان، خصوصیسازی آموزش در حال رشد روزافزون است و با همهگیری کوید هم ذهن امپریالیستی دوباره رشد میکند و به هر حال مبارزهای در پیش داریم. درواقع یک جنگ پیش روی خود داریم.
من خطاب به معلمانی که در سراسر جهان به آموزش به عنوان یک خیر عمومی اعتقاد دارند میگویم که ما یک جنگ در پیش رو داریم. اما امیدواریم که این گزارش به مبارزهی ما کمک کند. کمک کند تا مردم بتوانند بگویند، «نه، من این سیستم را نمیخواهم و این فقط من نیستم که چنین چیزی میگویم. این افراد در یونسکو هم دارند همین را می گویند».
موضوع مهم دیگری که دربارهی آن حرف نزدیم و من میخواهم قبل از پایان مصاحبه دربارهاش صحبت کنیم آموزش عالی، دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی در سراسر جهاناند؛ نهادهایی بسیار قدرتمند با بودجههای بسیار بالا.
فرض کنید دانشگاه من – دانشگاه لیسبون – دانشگاه بزرگی نیست، اما بودجهی سالانهاش بیشتر از بودجهی سالانهی یونسکو است. این یک دانشگاه کوچک است، فرض کنید مثلا دانشگاه مهمی در پرتغال باشد که کشور کوچکی هم هست.
بنابراین دانشگاهها منابع زیادی دارند؛ مردم، محققان و دانشمندان را دارند. باید تلاش کنیم که آموزش عالی را بسیار بیشتراز قبل با آموزش ابتدایی و متوسطه مرتبط کنیم.
ما درسراسر گزارش، درهرفصل آن، بخشی را به نام «چرا آموزش و پرورش» اختصاص دادهایم و حرفمان این است که آموزش عالی مسئولیت بسیار مهمی درایجاد یا تجدید قرارداد اجتماعی جدید برای آموزش و پرورش دارد.
برم: آنتونیا نووا. از اینکه وقتتان را به پادکست «فرِش اِد» دادید بسیار متشکرم. واقعاً خوشحالم که با شما صحبت کردم و به خاطر این گزارشِ فوقالعاده یا «ناگزارش» به شما تبریک میگویم.
نووا: بسیار سپاسگزارم.