بیانیه جمعیت دفع از کودکان کار و خیابان به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳- ۱۴۰۴

تاریخ صدور : ۱ مهر ۱۴۰۳

تشکل صادر کننده: جمعیت دفع از کودکان کار و خیابان

اول مهر روز بازگشایی مدارس و شروع سال تحصیلی است. در این روز، میلیون ها کودک در سراسر ایران راهی مدرسه می شوند. بخشی از آنان ورودی تازه و بخش بزرگتری از آنان از سال های پیش وارد این چرخه شدند.

اما تعدادی از کودکان این سرزمین هیچ وقت وارد این مسیر نشده و “زنگ‌ها برایشان بصدا در نمی آیند”. از جمله:

 “… فقط در مقطع ابتدایی ۱۸۴ هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل داریم” (اظهارات معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش).

“… در سال ۱۳۹۵، آمار بازماندگان از تحصیل در رده‌ی سنی ۶ تا ۱۹ سال بنا بر سرشماری نفوس و مسکن بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار نفر بوده است. در همین رده‌ی سنی تعداد ‌‌بی‌سوادان مطلق بیش از ۴۳۱ هزار نفر بوده است …”

آخرین سرشماریِ سراسری و رسمی در ایران مربوط به سال ۱۳۹۵ است؛ در آن زمان، هشت میلیون و ۷۹۵ هزار نفر بی‌سوادِ ۱۰ تا ۴۹ ساله در ایران وجود داشت. بنا بر همین سرشماری، تعداد افراد ۶ تا ۱۹ ساله‌ای که خارج از مدرسه‌اند یعنی یا ‌‌بی‌سوادند یا در حال حاضر تحصیل نمی‌کنند بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار بوده است …”، (مرکز پژوهش های مجلس)

بررسی ها نشان می دهد، تعداد کل افراد بازمانده از تحصیل، به نسبت سال تحصیلی 1394- 95 با رشد 17 درصدی در سال تحصیلی 1401- 1402 به 911 هزار نفر رسیده است.”( مرکز پژوهش های مجلس) و همچنین اظهارات نایب رئیس کمیسیون آموزش در مجلس شورای اسلامی، روز پنجشنبه ۴ تیر، شمار کودکان بازمانده از تحصیل در ایران را ۹۱۱ هزار نفر، شامل ۴۰۰ هزار دانش‌آموز مقطع ابتدایی، اعلام کرد.

این آمار همچنین شامل کودکانی می شود که به دلایل زیر به این چرخه وارد نشده‌اند:

کودکان بدون شناسنامه و هرگونه اوراق هویتی

کودکانی که درگیر مهاجرت درون یا بین استان محل سکونت شدند

کودکان کوچ‌نشین مناطق ویژه عشایر

کودکانی که به کار در خانه، کارگاه‌ها و مراکز تولیدی و یا خیابان اشتغال دارند

کودکانی که بدلیل دور بودن مدرسه و یا اساسا نبودن مدرسه از چرخه تحصیل باز ماندند

کودکانی که بدلیل ازدواج (کودک همسری) از چرخه تحصیل باز ماندند

کودکانی که بدلیل فقر مالی و مشکلات خانواده، بویژه آنان که دچار بیکاری، معوق ماندن دریافتی ها و عموما حقوق های چند برابر زیر خط فقر دریافت می کنند و متحمل گرانی و تورم سرسام آور معیشت و مسکن و درمان و دارو و … در معرض انواع آسیب ها هستند 

کودکانی که بدلیل بیماری صعب‌العلاج، معلولیت شدید ذهنی و جسمی و دیگر شرایط استثنایی از چرخه تحصیل باز ماندند

کودکان بدسرپرست، بی‌سرپرست (بدلیل فوت، جدایی، فرار و اعتیاد والدین) محروم ماندند

کودکانی که بدلیل حوادث طبیعی و معضلات ناشی از آن (بی خانمانی، معلولیت، مهاجرت و …) محروم مانده‌اند

حاشیه نشینی، پشت بام خوابی، خیابان خوابی، بی مسکنی و معضلات اجتماعی دوره های اخیر …

کودکان مهاجر و پناهجو(علی رغم ابلاغ طرح فرمان که تأکید بر جذب و ثبت نام همه کودکان فارغ از مهاجر و غیر مهاجر دارد) از چرخه تحصیل باز ماندند

موارد گفته شده ازمهم ترین و عمده ترین موارد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مؤثر در محرومیت و بازماندگی از تحصیل است. اما این یکی از دلایل مهم دیگر، نوع رویکرد و ضعف شدید ساختار و مناسبات سیستم آموزش رسمی است که خود یکی از عمده ترین علتهای رشد بی سوادی (طبق استانداردهای جهانی و نه صرفا خواندن و نوشتن)، محرومیت از ورود و رانده شدن از چرخه آموزش رسمی است و عمدتا این بخش ها را شامل می شود:

رویکرد و نگاه سیستم محور پروسه آموزش رسمی که به جای رجوع و انطباق با نیازها و خصلت های کودکانه آموزش؛ از نگاه محض و مشخص حاکمان طراحی شده است. این موضوع در همه جنبه های آموزش (محتوا، ساختار و مناسبات) آشکار؛ نه تنها کودک محور نیست، بلکه در بسیاری از موارد ضد کودک و منافع عالیه آنان است.

ساختار نابرابر و تبعیض آمیز که ماحصل کارکرد دولت های مختلف این دوران هاست و بنوعی بازتولید کننده فاصله طبقاتی و آموزش های طبقاتی و همچنین بستر ساز گونه های مختلف مدارس و سیستم های آموزشی است که عمدتا در خدمت طبقات دارا و وابستگان به سیستم اقتصادی حاکم است. آموزش بی کیفیت و ضد کودک (که یکی از دلایل خروج کودکان از چرخه تحصیل است)، محصول همین خصلت انحصاری بودن و در خدمت طبقات دارا قرار گرفتن این حق اجتماعی و تبدیل آن به امتیاز است. پا گرفتن مافیای تحصیلی و آموزشی یکی از ره آوردهای این سیستم آموزشی است.

مناسبات بالا به پایین (معلم محور)، خشن و ضد کودک، از خصوصیات آموزش سیستم محور است. مدارس ایران و بخش های زیادی از جهان، رابطه بالادست و فرودست است. بدین معنا که آزادی و اختیار در کودکان سرکوب و سلب شده و آنچه سیستم از طریق نمایندگانش دیکته می کند اجرا می شود.

در این میان شوق، علاقه و خلاقیت کودکان از اولین عناصر شخصیتی است که سرکوب شده و تقریبا ویژگی های فردی کودکان لجاظ نشده و تنها بر اساس برنامه از پیش تعیین شده؛ که عموما بی روح و خشک است، اعمال می شود. 

محتوای درسی عموما مغایر با سلایق کودکانه و بدور از خلاقیت و سرکوب کننده خلاقیت و خواست های کودکان است. این مفاهیم و موضوعات، بشدت وقت گیر و غیر استاندارد است. یعنی شامل اجزای امروزی و لازم برای باسوادی نیست و بیشتر به خدمت افکار و ایدئولوژی حاکم و بازتولید کننده و مبلغ نابرابری و تبعیض از نوع نژادی، جنسی، مذهبی و فرهنگی است.

 در مقابل نگاه ما کاملا کودک محور و مشخص است:

آموزش رایگان و اجباری و با کیفیت برای همه کودکان، فارق از نژاد، جنسیت، ملیت، مذهب و غیره

آموزش حق همگانی، نه تنها از منظر دارا بودن و در دسترس داشتن و حق انتخاب آن؛ که هم از جهت کنترل و نظارت جامعه بر امر و جریان تحصیل و آموزش در سیستم آموزش و پرورش و جامعه

مطالبات آموزشی ما حداقل این موارد را شامل می شود:

بیمه و تأمین هزینه تحصیلی از جمله هزینه لوازم تحصیلی، پوشاک، رفت و آمد رایگان، درمان رایگان و شهریه (پول تو جیبی برای قطع وابستگی تحصیل به والدین)

تغییر پروسه آموزش و تبدیل آن به دوره های شاد و مفرح و آموزش همراه با بازی و تفریح در کنار همسالان

تغییر محتوای درسی و رساندن آن به استانداردها و تأمین امکانات لازم از جمله سخت افزار و دسترسی به جهان آزاد اطلاعات

برسمیت شناختن حق کودک در انتخاب رشته و موضوعات درسی

برسمیت شناختن و تأمین امکانات لازم برای ترویج آموزش زبان و علوم به زبان مادری

رفع تبعیضات جنسی، نژادی، مذهبی، فرهنگی در تمامی اجزاء آموزش (ساختار، مفاهیم و منابع و …)

اعلام جرم علیه خشونت های جسمی و عاطفی علیه کودکان و ممنوعیت اعمال جرایم درسی و تنبیه

مشارکت کودکان در روند اجراء و تعیین مفاهیم آموزشی و دخالت دادن آنان از طریق شورای دانش آموزی

تأمین شرایط تحصیل و آموزش کودکان با بیماریهای خاص و دارای معلولیت ها و مشکلات فیزیکی و ذهنی 

مطالبات عمومی: چنانکه شاهدیم؛ پروسه سقوط سهمگین ارزش ریال و به تبع آن پایین آمدن قدرت خرید و فاصله عمیق با خط فقر، بواسطه حقوق های چند برابر زیر خط فقر، خانواده ها را به سمت نابودی کشانده است. تورم و گرانی ناشی از آن نه تنها آموزش و تحصیل، که بقاء اجتماعی خود و کودکان شان را به مخاطره انداخته است. در نتیجه برای جلوگیری از ریزش و ازهم گسیختگی حداقل پناه کودکان- چهار دیواری خانواده- لازم است مطالبات حداقلی و اقدامات زیر در دستور فوری قرار گیرد:

همسان سازی حقوق کارگران، معلمان، پرستاران و دیگر اقشار مزدبگیر، بالای خط فقر-واقعی- جهت تأمین معیشت استاندارد و زندگی مرفع و انسانی

بیمه های تأمین خدمات اجتماعی و درمانی برای همه مزدبگیران تضمین یک زندگی استاندارد

تحت پوشش بیمه تحصیلی قرار دادن همه کودکان، فوری و بدون قید و شرط

برسمیت شناختن حقوق معلمان و دیگر اقشار برای اعتراض و ایجاد تشکل های مستقل و آزادی همه معلمان و فعالان سیاسی- اجتماعی

تعهد به اجرای پیمان نامه جهانی حقوق کودک و دیگر معاهدات بین المللی جهت حفظ امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زندگی ایمن در چهارچوب جغرافیای سیاسی ایران

برسمیت شناسی حقوق اقلیت های نژادی و مذهبی و تأمین امنیت و مقابله با تعرضات علیه آنان، بویژه مهاجران و پناهجویان افغانستانی

در کنار همه این موارد، برسمیت شناسی حق دخالت و نظارت مردم و جامعه در امور مربوط به زندگی خویش در چهارچوب اقتصادی، اجتماعی موجود و تضمین و تأمین بستر مناسب فعالیت در عرصه های موجود و رسمیت بخشیدن به سازمان های مردم نهاد؛ بعنوان نمایندگان و مدافعان حقوق عامه از فوری ترین و حیاتی ترین وظایف دولت ها و نمایندگان آنان است.

منبع

تصویر بیانیه